ادبیــــات نــهم
ادبیــــات نــهم

ادبیــــات نــهم

ادبیات

ستایش صفحه10

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

-مجموعه شعرم را با نام خالق و آفریننده جان و عقل شروع میکنم که فکر و اندیشه آدمی به چیزی برتر و بالاتر از این نمیرسد.


خداوند نام و خداوند جای

خداوند روزی ده رهنمای

-خداوند که مالک اسم و نام مکان است و رازق و روزی دهنده همه و ارشاد کننده همگان است.

آرایه ادبی:تکرار واژه خداوند

خداوند کیوان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهید و مهر

-خداوند متعال افلاک هفت گانه و آسمان در حال حرکت را آفریده است و اوست که به خورشید و ماه و ستارگان نــــــور و روشنایی بخشیده است.

آرایه ادبی:مراعات نظیر:کیوان،سپهر،ماه،ناهید،مهر

به بینندگان آفریننده را

نبینی مرنجان دو بیننده را

-با دو چشم ظاهری خود آفریننده را نمیبینی پس چشمان خودت را آزار نده که باید با چشم دل خدا را دید.

نیابد بدو نیز، اندیشه راه

که او برتر از نام و از جایگاه

-فکر و اندیشه آدمی نمی تواند آنگونه که شایسته ی خداوند است او را بشناسد چون ذات پروردگار فراتر از  نام ها و مکان ها است.

ستودن نداند کس او را چو هست

میان بندگی را ببایدت بست

-هیچکس نمیتواند خداوند را آنگـونه که شایسته اوست ستایش کند پس باید کمر بندگی  و اطاعت از او را بست و در این راه تلاش کرد.

آرایه ادبی:میان بندگی کنایه از آماده بودن

وانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود

-هر کسی که دانا باشد  بر هر کاری تواناست از دانش، علم و آگاهی حتی دل انسان پیر هم جوان میشود.


اعلام:

فردوسی:حکیم ابو القاسم منصوبن حسن فردوسی توسی:فردوسی از بزرگترین شاعران ایران و یکی از حماسه سرایان بزرگ جهان است.شاهنامه اثر مهم فردوسی جزو شاهکارهای ادبی فارسی به شمار می آید.شاهنامه ی حماسه ی ملی ایران است که دارای سه دوره ی اساطیری،پهلوانی و تاریخی ایران است.



لغات

اندیشه:فکر

برنا:جوان

بیننده:در این بیت، یعنی چشم ها

جای:جهان،جهان مادی،گیتی

جایگاه:مکان،مقام

چو:بدین سان که،آنچنان که

ستودن:ستایش کردن

فروزنده:افروزنده،روشن کننده

کیوان:ستاره ی زحل،کیوان واژه بابلی است و فارسی آن<کش> است

گردان سپهر:آسمان گردنده

مرنجان:آزار مده،زنج مده

خداوند نام:نام به معنی مینو،بهشت

خداوند:صاحب،دارنده

خرد:عقل

ذکر:یاد کردن خدا

روزی دهنده:کسی که روزی میدهد،یکی از صفات خدا،این واژه مترادف رزاق است.

مََلک:خداوند،پادشاه،جمع ملوک

مهر: خورشید

میان بستن:کنایه از آماده شدن برای انجام کاری است

میان:کمر

ناهید:یکی از ستاره های منظومه شمسی،نام دیگر ناهید،زهره است

نداند:نمی تواند،دانستن، در این بیت به مهنی توانستن است

سپهر:آسمان،آسمان پر ستاره